4149- دو هواپيما، يک فرودگاه

دو روز است که متحيريم! حيرت زده از کار دولت محترم! همان دولتي که در آستانه ي برجامش با دشمن از فرجامش پرده برداشت و گفت تمام انبارهايش خالي است و چيزي براي اداره ي امور ندارد يعني شبيه همين چيزي که وزير راهش براي يک هواپيما و اصلا بگو صد هواپيما، جشن به راه انداخت و در مصافحه و به آغوش کشيدن مدير ايرباس، ملتي را تحقير کرد؛ من ضمن اينکه با بازماندگان حادثه ي تصادم قطارها  ابراز همدردي مي کنم؛ چون جان عزيزشان از کف رفت اما از حيث تاريخ و انديشه ي سياسي مي گويم در رفتارهاي سبک سرانه و ‌تجدد مآبانه در جشن مهرآباد، جان ملتي مجروح و آبروي امتي لکه دار گرديد و روح بلند و غرور ملي شان به سخره کشيده شد؛ اما چه کنيم که سقوط هواپيما و تصادم قطارها و اتوموبيل ها ديده مي شود ولي سقوط هويت ملي را ناظري و بازپرسي در اين سامان رصد نمي کند ! اما مهرآباد در دي ماه جاري و بهمن آتي از اين به بعد يادآور دوپرواز است؛ دو پرواز و يک فرودگاه! محور هر دو پرواز نيز آخوند است؛ يکي آخوند مجتهد و از اصوليون با هوش مکتب قم و عباس آخوندي که هوش اش مستولي سياست زدگي ها و مقهور طرف اروپايي شد، آري! دو پرواز اما يکي به اوج و آن ديگري به حضيض! پروازي که از قضا هردو از فرانسه به ايران است؛ آن يکي ايرفرانس و اين يکي ايرباس ؛ آن يکي پانزده سال از وطن دور بود و اين يکي سي و هفت سال؛ آن يکي مرکب و وسيله بود و اين يکي  هدف و فلسفه! بر ايرفرانس ما سوار بوديم اما ايرباس سوار برما! بويينگ 747 خدمتگزار مجتهد اصولي ما  و مخدوم مرجع ديني ما بود در ايرباس 321 اما ما خادم و  آنها مالک، آن پرواز تاريخ را تغيير داد و ملتي را به حرکت درآورد و اين پرواز روح ملي را به بند کشيد و امتي را تحقير کرد.

« ژرژان فابين با تااوش» مهماندار و پليس فرانسوي بويينگ 747 حامل روح الله مي گويد: وقتي دست در دستان آيت الله از پله ها پايين مي آمديم انگار اين «مسيح» بود که ظهور کرده و پاي بر زمين مي گذارد؛ در اينجا اما وزير دولت يازدهمي ما چنان مرعوب، مدير فرانسوي را در آغوش گرفت تو گويي از سليمان زمان، تخت سليماني را مي ربايد؛ در آن پرواز اروپاييان خدمه بودند و ايراني ها فرمانروا، در اين پرواز اما  اروپايي کدخدا شد و ايراني خدمتکار! در ميانه ي آسمان وقتي از آن آخوند اصولي و مجتهد «سوار بر بويينگ» پرسيدند: اکنون چه حسي داريد ؟ گفت هيج حسي! و بي هيج اضطرابي در بيکران  آسمان خوابيد و با اقامه ي نماز صبح آن غول تکنولوژيک را در همان بيکرانه رام کرد! آخوند منتظر ايرباس حامل مدير فرانسوي در مهرآباد  اما  همانند ذوق زده هاي عهد قجري و ناصري سر از پاي نشناخته و مدير اعزامي  فرانسه را با تمام وجود در ميانه ي پلکان هواپيما برجان و سينه ي خويش مي فشارد؛ همو که  مرکب يا اسب هوايي را 37 سال  از ايراني دريغ کرد و اکنون به يُمن سرمايه ي ايراني چرخ صناعت اش بيش از گذشته خواهد چرخيد را بمثابه ي مصلح ملي در آغوش مي کشد!

آقاي وزير مي تواند ما را مخالف تکنولوژي و آسايش ايراني و مخالف امنيت پرواز  معرفي کند و صد البته  اين رسم تاريخ غرب زدگي اين مرز و بوم از ملکم خان تا محمد جواد ظريف است اما جواب اين صنعت  جدل به روشني معلوم شد که آقاي وزير! ما مي خواهيم «سوار » بر تکنولوژي غرب شويم و نه آنها سوار برما! ما مي خواهيم دولت محترم، در مقابل نانجيبان غربي، آقا  باشد؛ ما هواپيما را حداکثر نوعي اسب جديد مي شناسيم، آيا اسبان ارباب اند و انسان در خدمت او يا برعکس اين انسان است که اسب ها در خدمت اويند!؟ آقاي وزير در جمله ي خدمتکار فرانسوي بويينگ اقاي « ژرزان فابين با تا اوش» قدري تامل کنيد که اين بار در مهرآباد چه کسي را قديس ساختيد و  مسيح ايرانيان نموديد!؟ آن پرواز محو تماشاي مسيح ما بود اما تو غرب جنايت کار را با هاله اي از نور و در ميان کف زدن و هورا کشيدن بر ارض طاهر ما نشاندي! صد البته فقط چند وطن خواه هويت شناس در مجلس شوراي اسلامي لازم است تا جشن تو را که نتيجه ي قهري اش؛ مسيح نمايي غربيان براي ايراني و بزک کردن چهره ي جنايت کار اروپاييان در وطن شد در خلع تان از صدرات کافي بدانند! اما در وزارت باشيد يا نباشيد زمان خوبي را براي اين رژه ي هوايي برگزيديد؛ چه جوانان وطن خواه ايراني بخوبي خواهند توانست اين دو صحنه ي فرود مسيح ما به مهرآباد و نفوذ مدير فرانسوي به فرودگاه را با تصاوير و خلاقيت هاي بصري و نظري به مقايسه نشينند! و مردم خواهند ديد در ميانه ي پلکان ايرباس تو و اير فرانس ما چه حکمت هايي است و از هم اکنون ذهن همه ي ايرانيان تا 12 بهمن اين دو پرواز را در فضاي اجتماعي دست به دست خواهند کرد.

 نويسنده

دکتر مجتبي زارعي: عضو هيات علمي انديشه سياسي اسلام دانشگاه تربيت مدرس