وطن امروز 26 دي 1395
به موازات بدعهدي دشمن که البته از او جز دشمني، انتظاري هم نيست، آنچه مسبب نقض مکرر برجام شده و ميشود، نقض تدبير است توسط همين مردمان دستگاه ديپلماسي دولت اعتدال! مصاديق متعددي دارد اين «نقض تدبير» که پله اول آن، بيگمان همان شعار عاري از عقلي بود که حتي صداي اصحاب هنر را هم درآورد: يعني چه آخر که هر توافقي ولو توافق بد، از عدم توافق بهتر است؟! «پله آخر» نقض تدبير هم، البته تا اينجاي کار، همين است که جناب عراقچي فرمودند: «بابت نقض برجام، قصدي براي شکايت نداريم!» اين مصداق مسلم نقض تدبير، در شرايطي است که مذاکرهکنندگان دولت اوباما که به قول و قرار خودشان هيچ اعتمادي نبوده و نيست، اينک از جانب دولت ترامپ، وعده ميدهند که قول دادهاند تحريمهاي ISA عليه ايران را اجرا نکنند! اگر هم اجرا کردند، قول دادهاند تحريمهاي مدنظر، اثر نداشته باشد! آري! «خشت اول را چو بنهادند کج، تا ثريا ميرود ديوار کج!» وقتي موضع اين مردمان مذاکرهکننده در پله اول، اين باشد که «هيچ توافقي بدتر از عدم توافق نيست» دشمن هم اينچنين از موضع بالا سخن ميگويد! و عين خيالش هم نيست که مکرر دارد نقض عهد ميکند! و وقتي تمام واکنش مردمان دستگاه ديپلماسي دولت اعتدال، خلاصه در جوابي درگوشي ميشود و دست آخر هم به اعتبار سخن آقاي عراقچي، معلوم ميشود هيچ قصدي براي شکايت وجود ندارد، دشمن مگر احمق است بيشتر نتازد؟! اين همه اما مقدمهاي بود براي آنچه در ادامه ميخواهم بنويسم! صرفنظر از موضع ما درباره برجام، آقاي روحاني! آقاي ظريف! آقايان مذاکرهکننده! مگر مدعي نبوديد برجام، بهترين است؟! و آفتاب تابان است؟! و فتحالفتوح است؟! آيا اين همه شل و ول و درگوشي و بيشکايت نسبت به نقض آن، ميخواهيد از برجامي دفاع کنيد که لااقل بهزعم خودتان «شاهکار دولت اعتدال» است؟! اينگونه؟! اينگونه که در مواجهه با نقض مسلم برجام حتي به روايت خودتان، بسنده کنيد به 4 تا سخن عليه آمريکا، ليکن فقط و فقط درگوش چند نماينده مجلس؟! بعد هم اظهار فرمايش کنيد که اساسا قصدي براي شکايت از آمريکاييها نداريم؟! حتي ناظر بر آنچه از نظر خودتان هم «نقض فاحش برجام» است؟! من عذر ميخواهم اما اينکه ميشود پاره کردن برجام توسط خودتان! و با دست خودتان! وقتي واکنش شما حضرات به نقض آشکار برجام، اندک تناسبي با بدعهدي صورتگرفته نداشته باشد، حاوي اين «پيام» به دشمن آمريکايي است که اگر ميخواهي باز هم نقض عهد کني، بسمالله! ما نه از تو شکايتي ميکنيم، نه حتي يک موضع علني و عمومي اتخاذ ميکنيم! بر سر نمايندهاي هم که مواضع درگوشي ما را رسانهاي کند، حاضريم در نهايت توان بکوبيم! با اين دستفرمان، بيراه نيست اگر مدعي شويم داريد برجام را با دست خودتان پاره ميکنيد! وقتي رفتار و گفتار شما، فيالواقع دارد پيام «بيشتر بتازان!» و «بيشتر نقض کن!» را به سران کاخ سفيد ميدهد، آيا تحليلي جز اين هم ميتوان داشت که شما با همين دست خودتان مشغول پاره کردن همان برجامي هستيد که داعيه داشتيد «فتحالفتوح» است؟! و آيا از آنچه مدعي بوديد «آفتاب تابان» است، اينگونه ميخواهيد پاسداري کنيد؟! اينگونه که دشمن، آن را مدام نقض کند و شما اما برايش اين پالس را بفرستيد که آسوده نقض کن! ما خوابيم! آقايان! با دست خودتان، فتحالفتوحتان خود را پاره نکنيد! و اجازه ندهيد اين بالاترين حد از بيتدبيري و بيخردي در تاريخ ثبت شود؛ بودند مردماني که هم توافق خود را فتحالفتوح ميخواندند، هم با مخابره پيام «بيشتر بدعهدي کن!» به دشمن، خودشان با دست خودشان، فتحالفتوحشان را پارهپاره کردند! در آنصورت، قضاوت تاريخ، ميشود اين: يک چيزي براي خودشان ميگفتند! برجام حتي نزد خودشان هم «فتحالفتوح» يا «آفتاب تابان» نبود! و «مجرايي براي لغو بالمره همه تحريمها» نبود! اگر بود و اگر اندک قيمتي برايش متصور بودند، حراست ميکردند از آن، نه آنکه بردارند پارهاش کنند! آقاي روحاني! آقاي ظريف! آقايان مذاکرهکننده! انشاءالله که قبول داريد، داريد با دست خودتان خاک ميپاشيد بر سر آفتاب تابانتان؟! ليکن اين را هم قبول کنيد؛ آفتابي که بتوان خاک بر آن پاشيد، آنهم توسط مدعيان دوستدارياش، اساسا و اصولا آفتاب نيست! تابانبودنش پيشکش! القصه! برجامي که شما با دست خود، مشغول پارهکردن آن هستيد، اگر آنطور که ادعا داريد «ضامن امن و امان اين آبادي» بود، امن و امان ايران عزيز، الان بايد پارهپاره ميبود! بر دهانه اين آتشفشان مذاب و بر کرانه اين همه جنگ اما الحمدلله سايه امنيت بر سر وطن و ابناي وطن بلند است امروز! چرا؟ چون ضامن امن و امان ما، نه توافق نقضشده توسط دشمن و پارهشده توسط مردماني که شما باشيد، بلکه از صدقهسر سرداري است که همراه شيربچههايش در سپاه قدس، کوهها و دشتها و صحراها و بيابانها را در سوداي شهادت ميدود تا «نام جاويد وطن» آوازي هميشه در اهتزاز باشد! شما فتحالفتوحي که نبود را پارهکرديد هيچ، فتحالفتوحي هم که بود را با کوهي از سيمان پر کرديد! و شکستيد قلب رآکتور خودکفايي را! و قلب «ما ميتوانيم» را! هيهات! برجام پارهشده با همين دستان خودتان، نميتواند و اين لياقت را ندارد که منت امنيت بر سر گريههاي نوزادي بگذارد که وقتي ديده به جهان گشود، چند ماه هم از شهادت پدرش در جبهه خانطومان گذشته بود! گيرم تدبير نداريد؛ آيا رحم و انصاف هم نداريد؟! اسلام رحماني! چه دروغ بزرگي! تدبير! چه دروغ بزرگي! اعتدال! چه دروغ بزرگي! لغو همه تحريمها در همان روز اجراي برجام! چه دروغ بزرگي! فتحالفتوح! چه دروغ بزرگي! برجام، سايه شوم جنگ را از سر اين کشور دور کرد! چه دروغ بزرگي! آمار رشد اقتصادي! چه دروغ بزرگي! از رکود عبور کردهايم! چه دروغ بزرگي! هم چرخ کارخانهها ميچرخد و هم چرخ سانتريفيوژها! چه دروغ بزرگي! قدمي برنداشتيم الا آنکه با ابرمرد حکيم درميان گذاشته باشيم! چه دروغ بزرگي! «بشنو سوز سخنم»! از «وطن اي هستي من، شور و سرمستي من» جز کوهي دروغ باقي نميماند، اگر قرار بود توافق پارهپاره شما، ضامن امنيت «همه جان و تنم؛ وطنم، وطنم، وطنم» باشد!